باقی برای تو

سیاه و خاکستری ها،غم ها و درد ها و تلخیها برای من..هرآنچه که ماند ، برای تو !

باقی برای تو

سیاه و خاکستری ها،غم ها و درد ها و تلخیها برای من..هرآنچه که ماند ، برای تو !

خوبم آخه فرصتی نیست!


حرفها دارم برای گفتن اما حوصله ی بیان کردنش خیلیاشو رو ندارم...

این روزا یه حال عجیبی دارم نمیدونم چرا حس میکنم فرصتی ندارم. فرصتی برای زنده بودن فرصتی برای عاشقی. فرصتی برای تفریح.فرصتی برای نفرت داشتن!  فرصتی برای زندگی کردن. حوصله ندارم تردید کنم!! آره حوصله ی شک کردن به آدما و تردید داشتن برای انجام هیچ کاری رو ندارم. نمیگم میخوام دیوونه بازی دربیارم نه نمی خوام کارایی کنم که بعدا پشیمون بشم اما دلم می خواد خالی باشم ..سبک باشم..بی خیال..از هر فرصتی برای شادی کردن استفاده می کنم...تا می بینم شادیای کاذب دارن بهم حمله می کنن افسار خوش خیالی هامو می کشم! نمیذارم رم کنن وحشی بشن و از کنترلم خارج بشن. همه چی تهت نظر و کنترل منه...زیاد از حد نمی خندم یعنی از ته تهای دلم برا چیزی یا شخصی یا اتفاق خوبی ذوق نمی کنم. زیاد از حد غمگین نمیشم حوصله ی غم خوردن رو ندارم. مگه تا حالا کی به خاطر این غما ازم تقدیر و تشکر به عمل آورده؟!والااا به غرعان !!


این روزا به مرگ مثل یه فرشته فکر میکنم فرشته ی زیبایی که دو تا بال بلوری داره و خیلی مهربونه..کلا ترس از مرگ تو وجودم مرده!!


دلخوشم به رفیقام به اونایی که دلی ترن صاف ترن در دسترس ترن بی شیله پیله ترن...دلخوشم به اونایی که قضاوتم نمی کنن گور بابای اون کسی که به صداقتم شک داره گور بابای همه ی اونایی که منو چسبوندن به سینه کش دیواره قضاوت. گور بابای همه ی اونایی که وجودمو فکرمو خرجشون کردم.


روحیه ام عالیه هر روز صبح با یه دم و باز دم عمیق بغضای شب قبلو نابود می کنم و با روحیه ی عالی روزمو شروع می کنم با امید با نشاط با جیب خالی با صورت سرخ حتی !!


دیگه هیچ کس نمی تونه دلمو بشکنه ینی اجازه نمیدم کسی دلمو بشکنه گه می خوره کسی وارد محدوده ی احساسات نابم بشه و اونو به لجن بکشه !

گه می خوره هر کس بخواد عشق کریستالی و شفافمو زیر پای غروش له کنه خونش گردن خودشه. مثل قبل همه کس و همه چی تو اولویت بندی من قرار دارن اونایی که زلال ترن اول جدول اونایی که امید بهم میدن اول جدول اونایی که شیشه خورده دارن برن ته صف شاید یه روزی نوبت به اونا هم رسید!

دیگه سخت نمی گیرم هیچی رو سخت نمی گیرم میگذرم از همه چی و همه کس چون فرصتی نیست ایمان آوردم که اعتباری به این زندگی نیست.


پی خواهش نوشت : خدای عزیز آماده ام برای رسیدن به تو آماده ام شاید یک روز یا یک ماه یا یک سال فرصت داشته باشم..هر چند هر چه از دوست رسد نیکوست اما خواهش می کنم بذار راحت بیام تو آغوشت..



نظرات 4 + ارسال نظر
Nima 3 تیر 1391 ساعت 01:19 ب.ظ http://Darkknight.blogsky.com

zudehaaaa

Whisper 3 تیر 1391 ساعت 01:27 ب.ظ http://www.asaya.blogsky.com

سلام
حال کردم با متنت به خصوص اینجاش
گه می خوره هر کس بخواد عشق کریستالی و شفافمو زیر پای غروش له کنه

من میتونم انتظارتون و بکشم تا بیاید به وبلاگم؟
و اینکه یه وب 8 ساله هم دارم خوشحالم میکنید اونجا هم بیاید
www.apotheosc.blogsky.com

باحال مینویسی اما من تلخ و رک و بی پرده حرف میزنم

منتظرمیمونما

یاعلی

دریا 3 تیر 1391 ساعت 01:36 ب.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز....
عزیزم براتون آرزوی شادی میکنم....

عاطفه 6 تیر 1391 ساعت 06:44 ب.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

خبریه؟ از اون دنیا برات نامه اومده؟!
یا خل شدی چرت و پرت میگی؟

یه دوست سالم داشتم اونم از دست رفت!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد